پیامبر خدا حضرت محمد (ص)، اگر چه از همان کودکی سختی ها سایه به سایه به دنبال ایشان بودهاست باز هم از ایمان او به خدا نکاسته است و هم چنان با عبادات، خداوند را از خود خشنود ساخته است.
آن روز که عبدالله راهی شام شد قلب آمنه چنان در تپش بود که گویی به او گفته شده بود که عبدالله باز نخواهد گشت و همین طور هم شد. رسول خدا (ص) یتیم به دنیا آمد و آمنه از آن روز هم پدری دلسوز و هم مادری مهربان برای محمد کوچکش شد.
آمنه همراه با محمد در حالی که او را محکم در آغوش گرفته بود به سمت صحرای سوزان مکه، حرکت کرد.
سالها پيش وقتي من كلاس دوم ابتدايي بودم همراه مادرم براي مدّتي به خانه ي پدربزرگم كه در روستا زندگي مي كردند رفته بوديم. من مي خواستم براي اولين بار روزه ي كامل بگيرم. آن روز وضع خوبي داشتم و نه گشنگي و نه تشنگي مرا آزار نمي داد.
بي خيال بودم و داشتم با دوستانم بازي مي كردم كه يكي از فاميل هاي پدربزرگم با يك سبد گلابي هاي تازه و خوشمزه از باغشان بر مي گشت. از كنار ما بچّه ها كه رد شد به من و دوستانم گلابي داد من هم بدون معطلي گاز بزرگ و آبداري به گلابي زدم كه ناگهان يادم آمد روزه بودم آن هم روزه ي كامل نه كلّه گنجشكي.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل